الیارالیار، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

الیار،هدیه تکرار نشدنی من

21ماه عاشقی

سلام پسرم،سلام پسر 21 ماهه خودم،پسری که لیاقتش خیلی بیشتر از توان و تلاش ماست.مبارکت باشه عزیزم 21 ماهه شدی. همه ی دنیای منو بابا،همه وجود منو بابا،دوستت داریم و روزگارمون با تو خیلی قشنگتر و شیرینتر شده.پسرم اینو بدون که با وجود نازنینت تمام زندگی منو بابایی رو غرق شادی کردی. گل پسر بازیگوشم عاشق تک تک شیطنت ها و بازی گوشیهاتم.الهی فدات شم ارامش من،چقدر نازو دوست داشتنی شدی.روزها به شیرینی هر چه تمام تر میگذره و چیزی به تولد دوسالگیت نمونده. عزیزم لحظه به لحظه با تو بودن رو جشن میگیرم. بیست و یکمین ماهگرد زمینی شدنت مبارک. دیگه جان مادر برات بگم که توی نقاشی پیشرفت زیادی کردی و دایره و خط راست میکشی و من و بابایی ر...
29 بهمن 1393

برنامه زبان الیار

در اموزش زبان دوم باید کودک بود و کودکانه تدریس کرد و فکر کرد.( خانوم سحر استاد اقا) قبل از هر کاری و هر حرفی می خوام با تمام وجودم و از صمیم قلبم از استاد ودوست خوب خودم ،سحر استاد اقا به خاطر راهنماییها و مشاوره های بی دریغش تشکر کنم.بدون اغراق و بدون تعارف من  مدیون سحر عزیزم هستم چون دیدگاه منو نسبت به اموزش و تربیت کودک دلبندم عوض کرد.من یاد گرفتم که کودکی کنم وبرنامه ریزی کنم حتی برای انچه به الیار یاد میدم....... برای هر روز ،شب قبلش برنامه ریزی میکنم حتی برای بازی ها و نقاشی های خاص و هدفمند،شاید برای خیلیها مسخره به نظر بیاد ولی اینجوری نه من سردرگم و گیج میشم ونه به الیارکوچولوم بد میگذره.تازه حداکثر ا...
29 بهمن 1393

پسرک 20 ماه و 26روزه من

در هــــر جغــــرافیـــایے کــــــه بـــــــاشم "جهــــــــــت هـــــــا"   تفاوتے نـــــــدارند... تمــــــــام دامنـــــــــــه هــــــــاے دلـــــــــــم   رو به سمت "خنــــــــــده هـــــــاے "  توست   عمر و امید مامان،پسرک 21 ماهه مامان،دیگه واسه خودت نیمچه مردی شدی و در طول روز شیر مادر نمیخوری. این روزها هر لحظش پر از حرف و خاطره های به یاد ماندنی و تکرار نشدنیه.عزیز دلم این روز های خوب رو مدیون تو هستم گلم.تو بزرگترین و ارزشمندترین هدیه خداوند هستی.بسیار خوشبختم که تو پسرم هستی.تمام سعی مامان و بابا این هست که تو شاد زندگی کنی و در سلامت باشی. پسر مو...
26 بهمن 1393

ولنتاین

 تو را نگاه میکنم که دیدنی ترین تویی ،،    واز تو حرف میزنم که گفتنی ترین تویی.. پسرم میدونی ولنتاین یعنی چه؟یعنی اینکه یه عاشق واقعی باید به یه نفر دل ببنده و تا اخر عمر هم   عاشقانه عاشقش باشه.                                                                                                       ای هستی ام،ای یاورم،...
26 بهمن 1393

یک روز برفی

روزهای سرد زمستان میگذره و هر روزش پر از خاطره های زیبا و شیرینه ،دیگه  کم کم باید به فکر مقدمات عید باشیم.حسابی  برف اومده،شما هم عین خودم عاشق برفی،برا همین.... تو یه روز زمستونی قشنگ من و تو وبابایی رفتیم بیرون،واز هوای دلچسب و پاک میرعدیل (کوهستان)لذت بردیم.دیدن ذوق و اشتیاق شما هم خوشی مارو چندین برابر کرد با اینکه از شدت سرما لپات قرمز شده بود ولی رضایت نمیدادی سوار ماشین بشی خلاصه اساسی اکسیژن و هوای پاک به رگ زدی،وتا میتونستی برف بازی کردی وای نمیدونی چه لذتی داره با یه پسر پر انرژی و پر نشاط روی برفا قدم زدن و بازی کردن.خدا این لحظات ناب و بدون تکرار رو نصیب همه مامانا کنه.امین خیلی زیاد دوست دارم ...
18 بهمن 1393

سیاست های الیار من

الیاره گلم همه جوره عاشقتم.اخ که چقدر شیرین و خوردنی هستی.....ممنونم که هستی پسرم، و صد هزار بار شکرت خداجونم بابت این هدیه ناب و خاص. نفس ، شاید دلیلی باشد برای زندگی ، اما بی شک ” تـــــو “ بهانه ی آنی این روزها بزرگ شدنتو بیشتر دارم حس میکنم.همه کارات حساب شده و از روی سیاست انجام میدی.وقتی میبینی بابایی خابه خیلی بامزه انگشتتو میزاری رو دماغت و میگی مامان سیس(هیس)بابا خوابه. شیر روزت رو کم کردم تا چند وقت دیگه که میخوام از شیر بگیرمت برات مشکلی پیش نیاد و بهت استرس وارد نشه برا همین هر وقت زیادی گیر بدی می می میخوام بابایی میگه الیار جان می می اخی شده نخوریا........شمام پیرو حرف بابات،هر ...
17 بهمن 1393

ترس

اخه کوچولوی مامان،مگه دنیای کوچیک تو خواب بد هم داره که نصف شب یهو از خواب میپری و گریه میکنی بله پسرم خواب بد دیدی و بعد اون مدتیه که از تنهایی و صداهای بلند می ترسی.حتی تو خونه هم ازین اتاق به اون اتاق دنبالم میای و میگی مامان ایار تسید....(الیار ترسید).وقتی میرم دستشویی پشت در وحشت میکنی و میگی مامان زود باش ایار تسیده ،من کلی بهت توضیح میدم  دلیلی برا ترسیدن وجود نداره وقتی مامان پیشته  ودر و پنجره ها بستن ،مهمتر از همه خدا تو دلته و مواظبته،اروم میشی و دستت رو میزاری رو دلت و میگی خدا اینااااهاش.الهی قربون دل کوچولت بشم پسر گلم.اولین اولویت زندگی من ارامش خاطر توست.تویی که تمام زندگی منی..دلیل نفس کشیدنمی،خیلی داغون می...
17 بهمن 1393

بازی با عروسک های انگشتی

من نمیدونستم بچه ها تا این حد عاشق پاپت ها و عروسک های انگشتی هستن.انها اسباب بازی هایی هستن که گویی به شکلی جادویی جان میگیرن.و  قوه تخیل ،مهارت حرف زدن و مهمتر از همه مهارت سوال و جواب را تقویت میکنن.. دیشب با کشیدن یک پتو بر روی صندلی،و با استفاده از عروسکهای انگشتیت  یک نمایش زنده و طنز گونه ترتیب دادیم.برات قصه گفتم باهم اواز خوندیم خیلی بازی جالبی بود کلی خوشم اومد برا همین تصمیم گرفتم پاپت دستی بخرم و بعضی وقتها هم با کمک هم از پاکتهای کاغذی و جوراب و پارچه بسازیم......... نمایش در مورد خانواده خودمون بود که اقاجون و عزیز برا دیدنمون اومدن.در زدن شما رفتی درو باز کردی................................. جالب اینج...
13 بهمن 1393

روزها میگذرند.....

پسر دردونه ام روز به روز بزرگتر میشی و من تلاش میکنم حداکثر استفاده رو ازین روزها ببرم و حسابی لذت ببرم.پسر نازم اینو بدون همه امید منو بابا هستی و تنها هدفمون خوشحال کردنته. عزیز مامان این روزها خیلی شیرین و با نمکتر شدی مخصوصا با اون صحبت کردنت که دوست دارم درسته قورتت بدم.هرچه از شیرین زبونیات بگم بازم کم گفتم.بعضی وقتها اینقدر ذوق میکنم که حسابی میچلونمت که عصبانی میشی میگی مامان بسه دیگه له شدم.اومدم دیدم یکی از برگ های گلدون روکندی تا منو دیدی بلند میخوندی هکی به گل دس بسنه شاپره نیشش میزنه.یه روز عزیز اومد خونمون بیچاره تا از در وارد شد گفتی پس اجون کو؟تنخا اومدی؟ دیروز هم خونه عزیز بودیم وقتی اقاجون رسید گفتی اجون نون کو؟بعد ب...
12 بهمن 1393