21ماه عاشقی

سلام پسرم،سلام پسر 21 ماهه خودم،پسری که لیاقتش خیلی بیشتر از توان و تلاش ماست.مبارکت باشه عزیزم 21 ماهه شدی.

همه ی دنیای منو بابا،همه وجود منو بابا،دوستت داریم و روزگارمون با تو خیلی قشنگتر و شیرینتر شده.پسرم اینو بدون که با وجود نازنینت تمام زندگی منو بابایی رو غرق شادی کردی.گل پسر بازیگوشم عاشق تک تک شیطنت ها و بازی گوشیهاتم.الهی فدات شم ارامش من،چقدر نازو دوست داشتنی شدی.روزها به شیرینی هر چه تمام تر میگذره و چیزی به تولد دوسالگیت نمونده.

عزیزم لحظه به لحظه با تو بودن رو جشن میگیرم.

بیست و یکمین ماهگرد زمینی شدنت مبارک.

دیگه جان مادر برات بگم که توی نقاشی پیشرفت زیادی کردی و دایره و خط راست میکشی و من و بابایی رو به وجد میاری.نقطه رو با صدای دینگ وخط رو با صدای ویژ میکشی.میگم الیار یه ویژ بکش ،خط میکشی.

شاهکار پسرم که دایره و بادودک(بادکنک)کشیده

این دایره(زوم کردم)

اینم بادکنک

ماشالله هزار ماشالله دیگه صحبت کردنت کامل شده و از اتفاقاتی که در طی روز افتاده تعریف میکنی درست مثل ادم بزرگا،وحسابی دل منو بابایی رو میبری.خیلی دوستت دارم،خیلی برام عزیزی

برای اولین بار بدون مامانی،تنهایی با بابایی رفتی خونه ی عزیز و چند ساعتی بدون دلتنگی اونجا موندی.اساسی باهوش و زبل شدی و حرف زدن ها ی حساب شده و متفکرانه منو بابا رو حسابی بازی میدی.هر وقت بابایی انرژیش ته میکشه  اونم در حالی که شما کوچولوی خستگی ناپذیر هنوز هم دلت بازی میخاد.اگه بابا تمایلی نشون نده میگی بابا مهربونه،بابا نازه.......بابا خسته نباشی.

کلا به وقت گذرونی با بابای مهربونت خیلی علاقه داری.اگه بابا بخواد سرگرم کار دیگه ای بشه به شدت اعتراض خودتو بروز میدی و هر موقع بابا نیست براش ابراز دلتنگی میکنی.دیگه اینکه باید از هر چیزی سر در بیاری و با چشمان جستجو گر و کنجکاوت همیشه دنبال اکتشاف هستی.در عرض سه سوت خونمون رو چنان زیر رو رو میکنی که واسه تمیز کردنش نیاز به یه هفته وقت دارم.دیدن ذوق و اشتیاق شما،کاشف کوچولو برای کشف دنیای اطرافت لذت بخش و شادی اوره.هر کجا که فکرشو بکنی میری و خرابکاریهاتو انجام میدی،تا جایی که امکانش بوده دکوریجات و وسایل خطرناکو جمع کردیم.کماکان جالبترین قسمت خانه برات ،همون اشپزخونست،پا به پای من تو اشپزخونه ای،یا تو کابینتها یا سر وقت اجاق گاز.....

بعضی وقت ها میام میبینم یا غذا سوخته یا اصلا نپخته

وقتی سرفه میکنی خودت پشتت میزنی و میگی ایار سوفه کرده.موهات بلند شده و اکثرا برس بدست داری موهاتو شونه میکشی.وقتی دوربینو میبینی اصرار داری باید از ما عکس بگیری...پریشب دوربینو کوبیدی زمین شانس اوردم خراب نشد.ماشین هات هم مهمون همیشگی هال خونمونه.به ردیف و در کنار هم همه جای خونه جا خوش کرده اندکه با هر بار دیدنشون لبخند به لبمون میاد...پسرم همین شیطنت ها و ریختو پاش هاته که زندگیمون رو رنگی کرده.

پسر با محبت مامان ،ممنونم از همه بوس های وقت و بی وقتت.عزیزترینم بوسه های شیرین و صدادارت قند تو دلم اب میکنه.از دنبال بازی سیر نمیشی از بس میدویی پاهات درد میگیره بعدش میشینی و پاهای ناز و تپلتو بوس میکنی.

رفته بودیم خرید،من کارم تو اتاق پرو طول کشید حسابی کلافه شده بودی همش میپرسیدی مامان چوجایی؟چیکا میکنی؟......وقتی اومدم بیرون با صدای بلند گفتی سلام صب بخیر ،جالبش اینجاس که عصر بود وتقریبا هوا تاریک شده بود،فروشنده ازین حرفت حسابی خندش گرفته بود.

شکر خدا ترست از بین رفته،عوضش یه بازی خوب یاد گرفتی که باهاش کچلم میکنی.هی ماشینات میترسن و شما یکی یکی میاری میگی مامان مثلا مکویین تسیده،بیا صبت کن،بگو خدا مواظبه،ایار قویه،در بسته شده(در بسته است)،نتس مکویین:منم باید تکرارش کنم.

مرد عنکبوتیه خودمی....

پروسه از شیر گیرون رو شروع کردیم....خوب همکاری میکنی ماشالله،راستش یه کوچولو چاپلوس تشریف داری بخاطر اینکه بابا گفته می می اخیه دیگه نمیخوری...همش میگی بابا میگه اخیه ،مامان دبند (ببند)،آبیوت(آبروت)میره.وقتی بابا نیست هوس می می میزنه به سرت

پسر با حیایی هستی وقتی دسشویی میکنی فوری میگی مامان لباس بپوش ابیوم نره.

برای اولین بار تو این ماه تو راهپیمایی شرکت کردی و به صورت عملی با پرچم کشورمون اشنا شدی.

برای اولین بار بدون دردسر و هیچ تلاشی شما در ارامش کامل خوابت برد.خدارو شکر ارزو به دل نموندم...اخه پروژه داریم برای خوابوندن شما،چنتا قصه،کلی تکون،وبعدش هم به زمینو زمان شب بخیر میگیم تا خوابت ببره....جدیدن هم برنامه خابت به خاطر مهمونی های شبانه  بهم ریخته و زودتر از 12شب نمیخوابی.

اینم پولاته که مثلن تو جیبت گذاشتی.....فدایی داری پسر مقتصد مامان

خاله پری زنگ زده بود اینقدر خوب باهاش صحبت کردی که خاله پری دلش غش میرفت.گفتی خاله  پری،نفسم،جونم،عژِیژم....

هر وقت قاقابابا زنگ میزنه بدون سلام و هیچ حرفی میگی قاقا بابا بستنی بخی(بخر).

یه عصرونه خانوادگی و مربایی باوجود شیرین عسلی مثل شما،و ناخنکهات

اینم نوه م سامی جونه

مثل یه پدر خوب ازش مراقبت میکنی

اینم بازی هامون

اینم موشکبازی(قایم باشک)هست که شما وقتی میری قایم بشی ،یا دراز میکشی رو شکم،یا پشتتو بمن میکنی  و یا دولا میشی منم که اصلا نمیبینمتوکلی دنبالت میگردم.

معذرت میخوام پستم طولانی شد...قول میدم بعد ازین تند تند و کوتاه بنویسم.