i love u
بازی،بازی و باز هم بازی.فقط دلت میخاد بازی کنی مخصوصا دنبال بازی و ماشین بازی.از بازی کردن سیر نمیشی ماشالا به این انرژیت،اره عروسک خوشگلم خیلی پرتحرک و پر انرژی وپرحرف شدی...منم به این مساله اهمیت میدم و کل روزو باهات بازی میکنم.بعضی وقتها کم میارم بابایی به دادم میرسه و باهات مشغول میشه.البته بازی هات با بابایی رنگ و بوی متفاوتی داره همش دوست داری بازی هاتون پرسروصدا باشه و از سرو کولش بالا بری،ملق بزنی،دوست داری بهت سواری بده وپشتش سوار میشی،بابا الاغ خوب ونازنین کدخدا میشه و شما
حسنی
دیشب ازبس تو بازی غرق شده بودی و جیش یادت رفته بود که وسط بازی خودت رو خیس کرده بودی وقتی بابایی متوجه شد گفت یعنی چی الیار؟شلوارت خیسه،گفتی بابا چیک(اسم یکی از ماشینهات)جیش کرده...بابا گفت نه خیر چیک تو اتاقه کار خودته گفتی اها اب ییخته،مامان بیا عوض.وقتی اومدم از قیافم متوجه عصبانیتم شدی و دست پیش گرفتی گفتی عژیژمی...
نقاشی و کتاب خوندن برنامه ی هرروزمونه.عاشق تماشای تلویزیونی.مخصوصا کارتون اسباب بازی ها و ماشین ها.هرچه سعی میکنم کمتر ببینی تمایلت بیشتر میشه.کارتون های اموزش زبانتم یک روز در میان برات میزارم.
میتونی یه ربعی رو تنهایی بازی کنی...خیلی ازین بابت خوشحالمبه سختی میزاری دندوناتو مسواک کنیم واین چالش این روزهامونه.خداروشکر دیگه ترست کمتر شده جدیدا میخای توی همه کارها دخالت کنی یا بهتره بگم سرک بکشی تا میبینی ظرف میشورم یا غذا درست میکنم میگی مامانی بیل نیگا کنم.یه چیز جالب اینکه عاشقکره شدی و با عاشق کره میخوری،یعنی اگه جلوتو نگیرم یه کره 300گرمی رو با قاشق نوش جان
میکنی.
این روزها بعضی وقتها برای چیزای عجیب غریبی گریه میکنی...چند روز پیش برق ها قطع شده بود،مثل همیشه ازم خاستی کارتون مکویین رو برات بزارم متوجه شدم برق ها قطع شده هی کلید برق رو بالا پایین زدم و بهت توضیح دادم که اگه برق نباشه لامپها و تلویزیون روشن نمیشه ولی کو گوش شنوا!!!!!!!!!مثل ابر بهار اشک میریختی که چرا برقها نیست؟اصلن برات سوال بود که کجا رفته؟الهی قربون احساساتت برم که غصه همه چی رو میخوری ......
پسر ریاضی دان خودم این روزها زدی تو کار شمارش اعداد،یک دو سه چار پنج هفت هشت نه پنجاه و هشت.دبازده(12).حرف زدنت محشره وهر روز کلی پیشرفت میکنی.با ماشینهات بازی میکنی،میگی مکویین سلام خوبی؟چوجا میری؟شویوغ نکنیا.همه خابن....
دسشویی بودی رول دستمال کاغذی رو یه عالمه باز کرده بودی و نمیتونستی جمعش کنی بلند داد میزدی مامانی بیا کمک...زودبیا،کمک..وای کمک
کلمه چرا و چیه رو به دفعات زیاد تکرار میکنی خیلی کنجکاوی.پلو سفید دوست داری و دوست نداری چیزی قاطیش بشه.خیلی مهربونی و همیشه در حال بوسیدن منو بابایی هستی.دیگه حرفی پیشت نمیشه زد انگار منتظری حرفی از دهن ما در بیاد،هرچی که باشه تکرار میکنی.شیر رو ریختی روی کتابت عصبانی شدم و گفتم باهات قهرم.گفتی یعنی چی؟والا موندم چی بگم......بعدش دیدی من خشکم زده گفتی خب ببشید
تا حالا چندین بار با کمک شما،لباسهارو با اب 80 درجه شستم.یبار رنگ قرمز تاپم کل لباسارو صورتی کرده بود یبارشم به قدری چروک شده بودن که به هزار بدبختی اتو کشی کردم.همه وسایلای خونه برات یه جور اسباب بازین.دیروز هم لباسهارو چندبار شستی البته همش تقصیر خودمه قبل از روشن کردن ماشین باید همه جاشو چک میکردم اخه یادم رفته بود پسر کنجکاوی مثل شما دارم.
از اشکال هندسی دایره،مربع،مثلث،قلب،وستاره رو هم به فارسی وهم به انگلیسی بلدی،همرو از طریق بازی
و کاردستی یادگرفتی
این ترانقل رو خودت با دستای کوچولوت رو بوفه چسبوندی
لغات انگلیسی که یاد گرفتی:watermelon.apple.ballon.cat.dag.arm.hi.thank you
مفهوم این جملات رو هم بلدی و قشنگ اجراش میکنی:arms up
arms down
sit down
stand up
wash your face.hand.hair
clap
wacking.jumping.runing.stop
tach your eyes.nose.....