چهارشنبه سوری
گل پسرم چهارشنبه سوریت مبارک.
در غروب اخرین سه شنبه سال برای گردگیری افکارمان اتشی افروختیم و کینه ها رو سوزاندیم و زردی خاطرات بد را به اتش سپردیم و سرخی عشق را از اتش گرفتیم و اتش نفرت را در وجودمان خاموش کردیم.چهارشنبه سوری امسال اصلا حال و هوای چهارشنبه سوری نبود چون شما ازسر وصدای زیاد و بلند چهارشنبه سوری میترسیدی برای همین منو شما تو خونه موندیم.بقیه رفتن بیرون.حتی تو خونه هم همش وحشت میکردی.خلاصش اینکه نتونستم از رو اتیش بپرم چون حاضر نبودی بغل کسی بری،چهارشنبه سوری که از روی اتیش نپری چهارشنبه سوری نیست....
یه لحظه بردمت راهرو دیدی عسل ترقه میندازه ترسیدی و بلند گفتی عسلو میکشمش ترقه میندازه.همه حسابی برا این حرفت غش رفتن.....الهیمن به قربون زبون شیرینت برم که هر لحظه شیرینتر و خواستنی تر میشه...
برای ارزوهامون،بالن هوا کردیم
امیدوارم که همه ی زندگیت پر باشه از نور
دوست دارم