تو اغاز من و لحظه ی پایان منی
روز ها به سرعت در حال سپری شدن هستن و ماهم در کنار اقا الیار دوساله در گیر زندگانی روزمره هستیم.
پسر کوچولوی قشنگم،افریننده ی تمام روزهای شیرینم...
خیلی بانمک شدی،گاهی وقتا حرفایی می زنی که متعجب میشیم از این همه دقت تو.رفته بودیم ازناو،خاله پری اینا هم بودن ما سوار ماشین خاله پری بودیم وقتی گردش تموم شد اومدیم سوار ماشین بابایی بشیم زدی زیر گریه که دوست ندارم من ماشین خاله پری رو میخام!!!!بابایی گفت اخه چرا پسرم؟ماشین بابا چشه مگه؟؟در کما پررویی گفتی نه بو میده،قراضس.بابایی گفت اگه بشورم تمیزش کنم چی؟گفتی نه اصلا دوسش ندارم خوجل موجل نیس.منوبابایی هم ،بابا طفلی گفت حتما باید ماشینمونو عوض کنیم وگونه الیار مارو قبول نداره،منم در حمایت از بابایی گفتم خب اقا الیار میتونه پیاده بیاد فعلا همینه که هست.
خونه عزیز بودیم عمو جعفر از اموزشگاه رسید خیلی خسته بود.از خستگی تو اتاقش جلوی لپ تاب خوابش برده بود اونم کف اتاق،رفتی اتاقش بدو بدو اومدی عزیز،عمو جعفر مرده،عمو جعفرو کشتن،بابا با تعجب پرسید کی؟گفتی با تفنگ کشتن.مبینا دختر همسایمون اومده بود پایین داشتین بازی میکردین متوجه شدی که بابا گفت جمع کنیم بریم خونه قاقالا،برگشتی به مبینا گفتی برو خونتون ما داریم میریم کیوی!!!برو،مبینا گفت نه ، گفتی میزنم لهت میکنما برو نمیخام بازی کنم.منو بابایی.
نقاشیت هم پیشرفت داشته یعنی از حالت خط خطی گذشته.الان یه چیزایی میکشی و میگی مثلا این باذکنکه،این ماشینه این چرخاشه،این توپه شبیه سرکله(circle)..
هر موقع می افتی زمین می گی الهی بمیرم(حرف همیشگی منو داری تکرار میکنی)و بعد میگی بوس کن خوب بشه.یه روز داشتم برا خودم غذا میکشیدم میگی مامان!!میخای غذا بخوری ،چاق بشی،قوی بشی،چله بشی،بزرگ بشی اقا بشی.
میدونی کلمه هارو کجا باید بکار ببری،مثلا اگه یکی یه چیز نو داشته باشه می گی مبارکه.یاد گرفتی به خاله لیلا میگی دیگه ییی (لیلی)خطر نگیا !!!ناراحت میشه بگو خاله جوون.
در طول روز 200 بار معذرت خاهی میکنی.تا یه کار بدی میکنی خودت متوجه میشی و قبل اینکه دعوات کنم شروع میکنی به معذرت خاستن و تا با روی خوش و خنده بهت نگم باشه بخشیدمت ول کن نیستی و بغض میکنی تا ببخشمت.الهی فدای قلب مهربونت بشم من
معمولا هر کی شمارو می بینه میگه الیار چه قیافه مظلومی داره اما از کارهای تو خونه و شیطنتات کسی خبر نداره......
کل خونه رو به گند می کشیدی،یه عادت بدی که داری هر وقت بهت اب ،شیر یا ابمیوه میدم بخوری تا یه لحظه غافل میشم،میریزی روی عسلی بعدش روش ماشیناتو میرونی.یا میخوری تهشو میریزی رو قالیچه که گلای قالی هم باهات شریک شن.عاشق بستنی و سس قرمزی،میمالی رو دستات بعدش همه جا اثر انگشت میزاری.موقع غذا خوردن هم کل لباسات با زیر انداز و کل هیکل صندلیت کثیف میشه.قربونت برم که کلی اتیش میسوزونی بعدش میگی مامان دستمال بده تمیز کنم..
حین بازی کردن واسه خودت از 1تا 10 میشماری وقتی که تموم میشه دوباره از اول انگلیسی میشماری...خیلی بامزه.صحبت کردنت خیلی شیرینه،هر کسی میبینتت عاشق حرف زدنت میشه و بوسه بارونت میکنه.
علاقت به کتاب داستان و قصه خوندن و قصه گفتن همچنان پا برجاست.تا فرصتی گیر میاری همه کتاب ها رو وسط خونه پهن میکنی و دونه دونه واسمون میاری تا بخونیم.
وقتی بهم میگی عزیزم دوست دارم باور کن دلم میخواد درسته قورتت بدم.الیار جوونم این روزا قشنگترین روزای عمر منه.خوشحالم که دارمت.مامانی الهی دورت بگردم ماشالله اونقدر مودب و تو دل برویی که فقط فقط شاکر خدا هستم....وقتی چیزی میخای میگی لطفا.حتی وقتی اب و میریزی رو زمین میبینی عصبانیم میگی کارت نباشه مامانی،با اجازت!!!ببخشیدخودم تمیز میکنم.هر وقت ناراحتی میگی مامانی پیتان خیلی ناراحتم شما هم ناراحت باش.
سیستم خاب شبانت عالی شده،دیگه تا صبح یکسره میخابی شاید یکی دوبار بیدار بشی اب بخوری و به اصرار منو بابایی جیش،بعدم سرتو میزاری رو بالشت و میخابی.در برابر خاب عصر مقاومت میکنی اما بارها تجربه کردم وقتی عصر نمیخابی سرشب خیلی بداخلاق و بهونه گیر میشی.این موضوع وقتی جایی میریم تشدید میشه.
تو ماشین وقتی افتاب میوفته قیافت کاملا اخمو میشه و باید عینک بزنی،همش میگی افتاب چشم ایارو میسوزونه.هنوزم عاشق اینی که دستتو بزاری رو شکمم.در طول روز همش لمسش میکنی و سرتو میمالی به شکمم ،اگر تکونت ندم قبل خاب هم دستتو میزاری روش،میبوسی،به صورت و پاهات میمالی تا خابت ببره.
خدای بزرگ جمیل بودنشو تو دشت های اطراف به طرز اعجاب انگیزی به نمایش گذاشته.دشت هایی پر گل و زیبا در دامنه کوهها.
یه جایی تو اسالم رفتیم سبز مطلق بود واقا زیبا بود...
عکس های استارا
به هردومون خیلی خوش گذشت.تو که حسابی بازی کردی و اتیش سوزوندی و هم من دوست خوبمو(خاله فروغ)بعد از مدتها دیدم.
عکسای جنگل
رفتیم چشمه مجره اب بیاریم
الیار در خال پرداختن به عشقش یعنی پرتاب سنگ تو اب.
باغ قاقالی
تولد زهرا جوون
پارکینگ خونمون در حال توپ بازی
باغ ارم
خونه ماجون
پارک
خونه عزیز
میبنا والیار