الیارالیار، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

الیار،هدیه تکرار نشدنی من

تو ماه اسمونی

1394/5/19 11:19
نویسنده : مامان مهدیه
613 بازدید
اشتراک گذاری

تبسم خوشگل مامان

بزرگتر شدی،شیرین زبونتر شدی،خوشگلتر شدی،چلوندنی تر شدی و با هوش تر........

عاشقتم ،اینقدر زیاد که با هیچ جمله ای نمیشه توصیف کرد و بهت افتخار میکنم.وجودت برام بالاترین شادیه فرشته ی زیبای من،حرفات که خیلی بزرگتر از سنته،رفتارای منطقیت و حتی قدرت تخیل بالات........از نوع استدلال هایی که میکنی نزدیکه شاخ دربیارم!!!!!از یه بلندی بالا میری و میگی الیار تلاش کرد.محبتوقتی کار بدی میکنی میبینی دلخور شدم میگی همش تقصیر مبینا و پسر اکبریه.کاریت نباشه مامان.دیگه عصبانی نشیا.باباش میبردش کوه تا گرگ بیاد بخوردشتعجب.داشتی ماست میخوردی و یک قاشق رو به سمت من گرفتی ،گفتی بخور!!!گفتم نه نمیخورم.خیلی جدی گفتی چرا!!مامان بخور قول میدم قوی میشیخندونک.تو رختخاب با لحنی جدی بهت میگم الیار بخاب دیگه دارم عصبانی میشم و تو بهم جواب میدی بیا انرجی(انرژی)مثبت بدم.بعدشم محکم بوسم کردی و گفتی نفس عمیق بکش.وقتی میریم جایی تا میرسی خونه با صدای بلند میگی سلام خونه خودمون.سلام  مکویین دلم تنگ شد برات....

تا میبینی سرم به گوشیه میای از دستم میگیری بعدش میگی اجازه میدی؟؟ببخشید هازمت (مزاحمت )شدم.

عمو مسعود و نیلوفر خانومش اومده بودن خونمون...عاشق نیلوفر شدی و کل وقتو باهاش بازی کردی کل کتاباتو اوردی و اونم با حوصله برات خوندخندونکوقتی رفتن کلی بهونشو گرفتی همش میگفتی نیلوفرو میخامچشمک.

 

حرف زذنت به انگلیسی خیلی پیشرفت داشته.به هر کلمه میرسیم اونو به انگلیسی ترجمه هم میکنی و شگفت زدگی  های ما همچنان ادامه دارهچشمکآرام.حرفات که خیلی بزرگتر از سنته!!!رفتارای منطقیت و حتی قدرت تخیل بالات......

سوار ماشین که میشیم و افتاب رو صورتت میتابه میگی مامان ببین این خورشیده میتابه.یه مگس اومده تو اتاقت صدام میزنی می گی مامان بیا اینجا مگس نیاد اخه الیار میترسه.

وقت و بی وقت محکم بغلم میکنی و میگی مامانی دوست دارم و من دیگه رو زمین نیسم.تو همون بهشتی هستی که به مادرا وعدشو دادن.....

بهشت من میپرستمتبوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)